كاري كه حامد بهداد در بازيگري فيلم جرم كرده، شبيه معادل ادبي صنعت «تضمين» در شعر فارسي است. استفاده كردن از مصرع ، بيت يا بخشي از شعر يك شاعر بزرگ و معروف در كار شاعري ديگر براي يادآوري يا زنده كردن يك مفهوم، حال و هوا يا احساس و صد البته اداي دين. جنس بازي بهداد در نقش ناصر فيلم جرم، نوع اداي ديالوگ ها، مكثها و تاكيدها و ري اكشن ها و خلاصه همه چيزش بازسازي تمام و كمال يك تيپ و پرسوناي آشنا و خاطره انگيز از سينماي منحصر به فرد مسعود كيميايي است كه بهروز وثوقي با اجرايش در سينماي ما ماندگار شد.
خاطره بازي و نوستالژي در سينماي ايران هميشه با نام كيميايي گره خورده و نشانه شناسي آن از جذابيتها و لذتهاي غير قابل انكار فيلمهاي اخير اين فيلمساز مولف است. حامد بهداد به عنوان يكي از كيميايي بازترين بازيگران نسل خودش در خلق و بسط اين حال و هوا بهترين پاسخ ممكن را به نياز فيلمساز داده است. نبايد كتمان كرد كه بهداد عجيب خوش شانس است. به قول خودش طالع سعد ميخواهد كه بعد از يك عمر علاقه و عاشقي كردن با سينما و كاراكترهاي يك فيلمساز، نقشي به پست بازيگر بخورد كه به بازخواني و بازسازي هر چه تمام تر آن شمايل ها راه ميدهد و امكانش را فراهم ميكند. قصه پيش از انقلا ب(همان سالهاي ساخت قيصر و داش آكل و رضا موتوري و گوزنها) و سياه و سفيد (كه اين روزها كيميا شده) و شخصيتي پيچيده و پر تناقض، با كوهي درد و مساله و مشكل و دردسر، با عطري از قيصر، حال و هوايي از رضا موتوري (اين جا آمبولانس به جاي موتورسيكلت) و تاشي از گوزنها (اين جا با قلفور!) روبروي بهداد قرار گرفته و او هم الحق قدر اين موقعيت ناب را به خوبي دانسته و معلوم است كه چه حظ و لذتي هم برده است. براي كسي كه هميشه ميتواند هر لحظه به ظاهر ساده و فراموش شده هر فيلم كيميايي آن سال ها را جلوي چشم بقيه با دقت و جزئيات مثال زدني در ديالوگ و اجرا و ريزه كاري تقليد و بازآفريني كند، نقش ناصر فيلم جرم موهبتي تكرار نشدني است. حالا فكر كن عاشق دلخسته صداي دوبلورها هم باشي و ديوانه چنگيز جليلوند و بعد خبر برسد كه در نسخه دوبله فيلم قرار است صداي او هم از دهانت شنيده شود. بنازم به اين طالع سعد!
بهداد در بازآفريني آدمهايي كه بهروز وثوقي براي كيميايي جايشان راه ميرفت، فقط يك مقلد و تضمين كننده صرف نيست چون فيلم جرم هم قصد بازآفريني خاطره ندارد. به رغم ظاهر و سر و شكلش، حرف و حال و هوايي تازه و امروزي دارد و برخلاف نظر گروهي كه فيلم را نوستالژي محض ميدانند، حسابي از نشانهها و موقعيت هاي تازه و به دور از موقعيت فيلم هاي گذشته كيميايي سرشار است. اين طوري ست كه امكان يگانه اي براي بازيگر پيش مي آيد كه يك بازخواني اساسي بر مولفه هاي ذهني فيلمساز محبوبش داشته باشد و اين شكلي ست كه حامد بهداد براي اين كار از يك ري اكشن كوچك، يك لبخند و بغض گذرا تا يك مونولوگ طولاني دشوار و شنيدني را به يك اندازه قدر ميداند و براي اجرا و خلق دوباره آن روي پرده در فيلمي از مسعود كيميايي نميگذرد. كمتر نقش مكملي در اين سال ها اين قدر پر جزئيات و دقيق كار شده و اين همه موهبت و شانس و اقبال براي بازيگرش همراه آورده است.
... و اما اين اول راه است. مسعود كيميايي و حامد بهداد حالا حالاها با هم كارها دارند؛ و چه خوب كه ما اين وسط تماشاگريم.